کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
روشنکروشنک، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

روزهای شیرین با تو بودن

دایره روحتان را کشف کنید

افلاطون گفته "روح" دایره است و من دایره های روحم را کشف کردم! پنح دایره دور روحم کشیدم، و خودم را در مرکز این دایره ها قرار دادم در دایره اول نام افرادی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من می دهند و در دایره پنجم که دورترین دایره به مرکز بود نام کسانی را که از دنیای من فاصله دارند و بیشترین کشمکش را با آنها دارم همه ما دلمان می خواهد که احساسی خوب در مورد خودمان داشته باشیم و گاهی اوقات نداریم! گاهی حال و هوای ما در مورد خودمان بستگی به تاثیری دارد که دیگران روی ما می گذارند به آنهایی که در دایره آخر هستند و سعی می کنند که اعتماد به نفس ما را از بین ببرند نمی توانی کسی را مجبور کنی که دوستت داشته باشد و گاهی حضور در کنار افراد نامناسب باعث...
30 بهمن 1390

تا حالا به این فکر کردید؟

  بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه. اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد رو احساس می کنه این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه! مادرتون رو دوست داشته باشید... ...
30 بهمن 1390

زیبا

    پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود . شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد. پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: " اين ماشين مال شماست ، آقا؟".  پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است". پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري،  بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش..." البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند. او مي خواست آرزو كند. كه اي كاش او ه...
29 بهمن 1390

اقتـضای طبیـعت

هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ... هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند ! با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند ! مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟! هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ... چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟! هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند .... ...
29 بهمن 1390

من و خدا

می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت ؟  جایی که می ری مردمی داره که می شکننت ،  نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی ،  تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری ،  قلب می ذارم که جا بدی ،  اشک می دم که همراهیت کنه ،  و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم ...
28 بهمن 1390

کوهنورد

کوهنوردی میخواست به قلهای بلندی صعود کند. پس از سالها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه و ستارهها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد . سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و ما...
27 بهمن 1390

بهترین رابطه این نیست که ....

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.  وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند.  ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا خارها ی دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود.  دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که، با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد، زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست.  و این چنین توانستند زنده بمانند.  درس اخلاقی : بهترین رابطه این ...
27 بهمن 1390

زندگی خروسی

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید. یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد. جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا اینکه یک روز که داشت در...
27 بهمن 1390

بزرگ,متوسط یا کوچک کدام هستید

آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند آدم های كوچك پشت سر دیگران سخن می گویند آدم های بزرگ درد دیگران را دارند آدم های متوسط درد خودشان را دارند آدم های كوچك بی دردند آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند آدم های كوچك عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند آدم های بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند آدم های متوسط به دنبال كسب دانش هستند آدم های كوچك به دنبال كسب سواد هستند آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند كه پاسخ دارد آ...
27 بهمن 1390

باید و نباید های زندگی

  باید و نبایدهای سه گانه در زندگی Three things in life that are never certain سه چیز در زندگی پایدار نیستند Dreams رویاها Success موفقیت ها Fortune شانس «»«»««»»««»»««»«» Three things in life that, once gone, never come back سه چیز در زندگی که وقتی از کف رفتند باز نمی گردند Time زمان Words گفتار Opportunity موقعیت «»«»«»«»«»«»«»«»&laqu...
24 بهمن 1390